نوزده روز دیگر به عید مانده است. پایمان امروز روی فرش خانهای است که عید را این روزها با هفتسینهای سنگی قالبگیریشده به خانه مشهدیها و دیگر شهرهای کشور میفرستند. محمدعباس محمدپور و زهره سلیمانی درکنار فرزندانشان امیرعلی و امیرسبحان در این روزهای مانده به عید شادی میکارند.
یک اتاق کوچک از خانه گرمشان، میهمان رنگ و طرح و نقش است و این اتاق همه دنیای هنر پُر وزنشان است؛ هنری که پدر، متخصص قالبهایش است و یکی از بینقصترین قالبهای سیلیکونی بازار را میسازد، مادر با ظرافتی خاص مواد را در قالب میریزد و رگههای هنری از سنگ روی گچ و مواد دیگر میاندازد.
امیرعلی هم به تازگی وردست مادر شده است و با تحقیق در سایتها و صفحات مجازی بهروز ایرانی و خارجی خلاقانهترین طرحهای مدرن را ارائه میکند و ته تغاری خانواده هم با قالبگیری و رنگآمیزی کارها و حیوانات منسوببه سال جدید، کوچکترین عضو این کارگاه است.
خانواده آقای محمدپور، یک سال کمتر است که این کار را شروع کرده و علاوهبر فروش آثارشان در برخی فروشگاههای هنری و نمایشگاه بینالمللی و آستانقدس، آثار هنریشان را در فضای مجازی و کانال تلگرامیشان به دیگران معرفی کردهاند.
پودر سنگ و گچ و موادی برای چسباندن، همه چیزی است که برای خلق یک اثر هنری بسیار زیبای سنگی کافی است. این را یک سال پیش خانواده آقای محمدپور خوب متوجه شدند، زمانیکه تصمیم گرفتند کارهای هنری خانوادگیشان را به تولید انبوه برسانند. خانم خانه به آن روزهایی برمیگردد که این هنر داشت در خانهشان متولد میشد؛ «در اینستاگرام فیلمهایی از این هنر را دیدم. به همسرم گفتم که موافقی این کار هنری را آغاز کنیم؟
او گفت یکی از همکارانش در اداره همین کار را انجام میدهد. قرار شد از او بپرسد چند و، چون این کار چگونه است. چون هم همسرم از نوجوانی معرقکاری را بلد بود و طبع هنری دارد و هم من هنر میناکاری را خیلی خوب انجام میدادم و علاقه زیادی به شروع یک کار هنری داشتم، بسمالله گفتیم و شروع کردیم.»
هنر برای خانواده محمدپور، در خانهشان با ساخت دو گلدان متولد شد و شوق شد و در دل تکتک اعضای خانواده نشست. محمدپور میگوید: همسرم درباره این هنر تحقیق کرد و خودم در اداره محل کارم، یکی از همکارانم را میشناختم که در کار ساخت ظروف سنگی است. با آن همکارم دو قالب گلدان با سیلیکون درست کردیم تا نخواهیم برای هر قالب بازار نزدیک ۵۰۰ هزار تومان هزینه کنیم.
اولین تولیدات هنری ما را همسرم در سایت دیوار گذاشت تا متوجه کشش بازار برای اینگونه هنرهای دستی شویم. همان زمان خانمی تماس گرفت و برای عید غدیر از این گلدانها ۱۵۰ تا با رگههای سبز سفارش داد. کارهایی که ما در سایت دیوار گذاشته بودیم، رگههای سیاه داشت. گفت در بازار نمونه ابروبادی سبز پیدا نکرده و تولیدات ما را دیده بود و به ما سفارش داد.
خانواده محمدپور آن سفارش را انجام میدهند و برای تمیزی کارهایشان دستمزد خوبی میگیرند و به یمن آن روز متبرک دستمزد اولشان آنقدر خوب بوده است که به ادامه راه و توسعه کار مصممتر میشوند. بعد از این مرحله در نمایشگاههایی در شهر و در دانشگاه هم شرکت میکنند و میبینند مردم از کارها بسیار استقبال میکنند و همین انگیزه بیشتری برای ادامه راه میشود. سلیمانی میگوید: وقتی استقبال از کارها را دیدیم، همسرم قالبهای بیشتری ساخت و تنوع کارها را بیشتر کردیم.
هر دو پیش از اینکه این هنر را دست بگیرند، شمّ هنری داشتهاند و کارهای هنری مانند میناکاری و معرق خوب در دستشان شکل میگرفته است. زهرهخانم میگوید: برای یادگیری این هنر استادی نداشتیم. اطلاعاتی را که لازم داشتیم، از اینستاگرام و فضای مجازی و گوگل کسب میکردیم و از صفر کار را شروع کردیم.
محمدپور در ادامه حرفهای همسرش معتقد است که استادشان همان آزمون و خطاهایی بوده است که تجربه نام دارد و در ادامه توضیح میدهد: وقتی از کسی سفارش میگیریم، یکروزه آماده میشود، اما باید ۷۲ساعت در دمای طبیعی باشد تا خشک شود. این محصول را میتوان مقاومتر کرد و دربرابر آب مواد آبگریز به آن زد تا بتوان در کاربردهایی مانند نمای ساختمان و دکوراسیون هم از آن بهرهمند شد.
درست است که کار را آغاز کردهاند و پیش رفتهاند، ولی در همه روزهایی که سفارشهایشان زیاد یا کم شده است، از آموختن غافل نشدهاند. محمدپور میگوید: همسرم این هنر را در فضای مجازی رصد میکند و حتی تحقیقاتی درباره تولیدات خارجیها دراینزمینه انجام داده است.
پسرم امیرعلی هم میگردد و طرحهایی مدرن و فراتر از کارهای عرفی که ما درست میکنیم، پیدا میکند و در نوآوری در کار هم موفق شده است. مثلا الان ما صدفهایی را برای هفتسین تولید کردهایم که قرار است یکی از آشنایان در همانها کار رزینی ماهی انجام دهد.
زهرهخانم میگوید: همین چند ماه پیش که کارهایمان را برای نمایشگاهی به دانشگاه فردوسی بردم، کارهای امیرعلی و طرحهای جدیدش بسیار مورداستقبال دانشجوها قرار گرفت. وقتی برگشتم خانه و به او خبر دادم بسیار خوشحال شد. حالا درکنار کارهای درسیاش در زمانهایی که فراغت دارد، خودجوش به ما کمک میکند و کارهایش بسیار ظریف و خوب از آب درمیآید.
زهره سلیمانی از کاهش هزینههای کار میگوید و توضیح میدهد: همسرم بسیار کاردرست است. قالب این کار، گرانترین بخش کار است و همسرم با قالبهای بینقصی که میسازد، برای صرفهجویی در هزینههای اولیه بسیار کمک میکند.
او توضیح میدهد: اگر قرار بود قالب را از بازار بخریم، باید حدود ۵۰۰هزارتومان برای تهیه هر قالب هزینه میکردیم، ولی با این روش، کاری آماده را که خوشمان میآمد، تهیه میکردیم و ایرادهای کار و ناصافیهایش را میگرفتیم و بعد، از روی همان کار قالبش را درست میکردیم. هزینه این قالب یکسوم قیمت بازار برای ما درمیآمد و با همان مبلغ در بازار میتوانستیم سه قالب درست کنیم.
ما مدل خام را میگیریم و از آن قالب تهیه میکنیم. اما اگر قرار باشد کاری را تولید کنیم که نمونه آن در بازار نباشد، باید به گرافیستها نمونه کار را بگوییم تا آنچه را مدنظرمان است، طراحی کنند. طراحی قالب کار فردی دیگر است و دستگاه سیانسی میخواهد و ۳، ۲ میلیونتومان هزینه میبرد.
تاکنون در نمایشگاههای بسیاری شرکت کردهاند. آخرین نمایشگاهی که برگزار کردهاند، یک هفته پیش در بابالجواد (ع) آستان قدس بوده است که کارهای هنریشان در آن بسیار مورد استقبال واقع شده است.
سلیمانی میگوید: همسرم کارمند است، اما زمانهایی که کارها را برای نمایشگاه آماده میکنیم، او بسیار کمک میکند. پسرانم هم وقتی میبینند پدرشان با وجود تمام خستگی کار خودش، در این کار هم از دل و جان مایه میگذارد، آستین همت بالا میزنند و بسیار کمک میکنند.
وقتی من در نمایشگاه هستم، همسرم سعی میکند در زمانهایی که در خانه است، هم در تولید سفارشها همراه باشد و هم در امور خانه بیشتر حواسش است. بسیاری از کارهایی را که در حالت عادی برعهده من است، او انجام میدهد که من هم فکرم آسودهتر باشد.
زهره خانم میگوید: در آغاز کارمان، کارهایمان را امانی در فروشگاهها میگذاشتیم و بعد از اینکه فروش میرفت، دوباره سفارش میگرفتیم. الان نمایشگاهها باعث شدهاند که مشتریهایی از سراسر کشور داشته باشیم. گاهی سفارشهایی میگیریم که نمونه آن در بازار نیست و کار را اختصاصی برای همان مشتری انجام میدهیم. یکی از مشتریانمان در یکی از شهرهای شمالی که قبلا هم کارهایمان را دیده و سفارش داشته است، حالا دوباره سفارش ۱۲۰۰ تکه برای هفتسین را دارد که درحال انجام آن هستیم.
کاری را نشانم میدهد و میگوید: آن سینی گرد را که پنجتکه جاشمعی و جاعودی و قندان و گلدان و پایه شمع دارد، میبینید؟ همان سینی را با وسیلههایش ما ۱۷۰هزارتومان میفروشیم، درصورتیکه قیمت آن در بازار بین ۲۸۰ تا ۳۲۰ هزار تومان است و همین قیمتهای اندک ما و کیفیت کارمان سبب شده است کارمان برکت داشته باشد. حسن کار ما این است که کارمان خانگی است و هزینه کارگر نداریم. اگر قرار بود هزینههای جاری و پول کارگر و تأمین مواد اولیه را حساب کنی، این کار برای ما خیلی گرانتر درمیآمد.
«درباره کار نمای ساختمان بسیار تحقیق کردهام. بیشتر ایدههایم را از فضای مجازی میگیرم و کارهای خارجیها در این هنر بسیار خلاقانه است. آنها اصل هنر را از ما میگیرند، اما مواد اولیه و قالبی که دارند، کیفیت خیلی بهتری از مدل ایرانیاش دارد. مواد اولیه محصولات خارجی هنر ما با آنچه ما دراختیار داریم، خیلی متفاوت است. آنها کار را با قاشق هم میزنند، اما مواد هنر ما ناخالصی دارد و سفت است و باید با دریل هم بخورد.»
اینها را سلیمانی میگوید و ادامه میدهد: قرار است در تولیدات جدید، سراغ تکههای پاسماوری و ظرفهای خشکبار و... برویم و گلدانهای بزرگتر بسازیم. شده است که یک سینی شکسته است، اما دوباره آن را در قالب قرار داده و دوباره روی آن مواد ریختهایم و طرحی جدید ساختهایم که حتی اگر به کار نیاید، برای زیرگلدانی مناسب است. سعی میکنیم تاجاییکه امکان دارد، درست کار کنیم که مواد خراب نشود و کار شکسته کمتر باشد و خطای کار را به حداقل برسانیم.
بخشی از این ذوق هنری برای این است که بهدلیل شغل کارمندی محمدپور، این خانواده هفدهسال از زندگی مشترکشان را در اصفهان بودهاند و آنجا کارهایی مانند پرورش قارچ و میناکاری و گلدوزی و کارهای هنری دیگر را تجربه کردهاند، اما در این برهه از زمان به این میاندیشند که کار را گسترش دهند و آن را به سوددهی بیشتری برسانند و در این راه کل اعضای خانواده ایدهها و نظرهایشان را میگویند؛ «به این فکر کردهایم که اگر کارگاهی داشته باشیم، میتوانیم کارمان را درزمینه نمای ساختمان توسعه دهیم؛ برای آن کار به فضای کارگاهی بزرگتر و وسیله بیشتر نیاز است. البته همسرم برای این کار هم برنامهریزیهایی انجام داده است و بهزودی در فضای مناسبتری ایدههایمان را محقق خواهیم کرد.»
خانم خانه میگوید: یک شب ما خوابیدیم و امیرعلی بیدار بود. صبح که بیدار شدم، دیدم گلدانها را آماده کرده است و بسیار خوب کار را انجام داده بود. امیرعلی در ادامه صحبتهای مادرش میگوید: وقتی میدیدم که پدر و مادرم کار میکنند و آثاری میسازند، خیلی خوشم آمد.
یک روز که از خستگی کار زیاد خوابیده بودند، تصمیم گرفتم کارشان را ادامه دهم تا هم خوشحالشان کنم و هم اینکه بتوانند روی توانایی من هم حساب کنند. البته کمک به آنها هیچوقت به درسم لطمه نزده است، چون در خانواده ما چه برای من که کلاس دهم هستم و تجربی میخوانم و چه برای برادر کوچکم که هشتسال دارد، اولویت اول درس است. هدف اصلیام، قبولی در رشته دندانپزشکی یا داروسازی است و در کنارش دوست دارم این کار را برای اوقات فراغتم انجام دهم تا با حقوق اولم لپتاپ بخرم.